دیروز سر سفره داداشم جلوی زنش برگشت به مامانم گفت اه چقدر مگس کشتون کثیفه اینو بشوریدش بابا
چون بچش وقتی مگس کشو ورداش زنش ایش و اوش کرد این اقام اینو گفت
مامانمم برداشت گفت عزیزدلم من کمک دستی ندارم همین دیروز میزو تمیز کردم الان کامل روش خاکه(۶٠سالشه مامانم)
بعد یدفع دیگه هم زنش و خودش نماز خوندن
بعد چنروز امد جلو زنش گفت مامان چق جانمازاتون کثیفه بشوریدش.
بعد اونوق مامان من اینجا ظرف میشوره نمیاد کمکش ب محض اینک زنش میاد بشوره میگ کمکت کنم🙂
اصلا تاحالا تو زندگیشون دخالت نکردم نمیکنم و نخواهم کرد اما اینکه از زنش پشت مشتا حرف شنوی داشت باشه و هردفعه بیاد ب مادرم تیک بندازه خوشم نمیاد
بنده خدا سنش ک بالاس انواع قرصم میخوره انوق این آقا یکی دوروز که از شهرش میاد اینجا
حرفای زنشو برای ما دیکته میکنه
یدفه دیگم زنش برداشته گفته (درباره من) وای چ عکسای لختی میزاره (اینستا) درحالی که فق یجا گردنم فق واضح بود
یا یجا هم بعد چنوق که عکس از برادرزاده خواهرزادم(استوری اینستا کل فالوورام ۳٠ تا بود اونم دوست و رفیقام) میزاشتم دیدم اومده(برادرم) میگ از بچم عکس نزار
زنش جلو من گف نه 🥲 چرا نزاره که!🙂😐 خوبه ک😊
در حالی ک حسم میگ اون پشت زنش همچیو براش دیکته میکنه
نظرتون چیه؟