دیشب تولد شوهرم بود منم از کلی قبل برنامه ریزی کرده بودم سورپرایزش کنم و کادوشو از ۲ هفته پیش خریدم
اما شب قبل تولدش با کلی بد اخلاقی اومد خونه الکی کلی بهم غر زد و توهین کرد و اشک منو دراورد اما بعد دید گریه میکنم گفت ببخشید منم چون نزدیک تولدش بود اشتی کردم
بعدش باهم خوب بودیم کاملا اخر شب موقع خواب اومدیم رو تخت با دستش نخ رو تختی و محکم کشید و کلی از درزای رو تختی شکافته شد منم تازه عرسم وسایلم نوئه همرو با کلی ذوق خریدم،ناراحت شدم گفتم چرا اینجوریکردی؟ گفت نمیدونسم میشکافه برو قیچی بیار سر و تهشو بزن.منم گفتم بزنم بدتر شکافته میشه تا ته چرا اینجوری کردی من الان چیکارش کنم اینو
یهو وحشی شد چنگ انداخت رو تختی و جر واجر کرد پشم شبشه هاش درومد
من کلی شوک شده بودم کلی گریه کردم حالم بد شد گفتم چرا اینجوری میکنی پدر مادر من با کلی زحمت برامون وسیله خریدن
بعد منو همینجوری ول کرد رفت خوابید من حالم بد بود خیلی ترسیده بودم رفتم بالا سرش با گریه گفتم پاشو حالم بده
پاشد ساعت ۴صبح دستگاه بخارو با ابش پرت کرد زمین شکوند
میخواست تلوزیونو بشکونه
خیلی بد بود خیلی ترسیده بودم و مدام گریه میکردم تا صبح
صبحم که رفت حموم رفتم کلی گریه کردم دروروم بست
بعد که رفت پیام داد که همه جارو گشته روتختیمو پیدا کنه بخره اما نبوده
منم جواب ندادم پیامشو
شبم که تولشدش بود هیچکار نکردم و کلا تو اتاق بودم اونم نیومد جلو
الان ۲شبه هیچ حرفی نمیزنیم
مطمئنم توقع داشته براش تولد بگیرم اما با این اوضاع چه تولدی
بنظرتون چیکار کنم
حالم اصلا خوب نیس