حس میکنم دنیا از روزی که سال دوازدهم تموم شد، برای منم تغییر کرد
انگار پامو که از مدرسع گذاشتم بیرون هلم دادن توی دنیای واقعی و چالشای واقعی
دلم واسه اون زندگی خیلی تنگ شده
همه چیمو میدم تا ی روز دیگه 6صبح بیدار شم و بدوعم سمت مدرسه تا اولین روز کلاسای تابستونیمو دیر نکنم
یادمه، همیشه همین موقع ها کلاسای تابستونیم شروع میشد..
چندسالته
من اصن دلم تنگ نشده حقیقتا دوران دبیرستان خیلی مزخرفی داشتم
من برعکس تو
خدارشکر میکنم نمیرم
سال آخرم مجازی کردم نصف یازدهم مجازی بودم خودم اینکارو کردم
اصلا یه بارم دلم واسه مدرسه تنگ نشد
واسه رفیق بازیهای کارشناسی چراها
ولی واسه درس و مدرسه اصلا
منم سال دیگ دوازدهمم تموم میشه و واقعا ناراحتم چقدر زود گذشت..
دبیرستان سال پیش واقعا داغونم کرد.. برای مشکلاتی که با دوستام داشتم. ولی بازم دلم تنگ میشه.. بیدار شدناش بماند اینکه دیگ دوستی ندارین که کنار هم روزی هشت ساعت به بدترین چیزا بخندین و....
وای نگو حالم از مدرسه بهم میخوره
هرچی فک میکنم نه بچگی خوبی داشتم نه نوزادی خوبی داشتم نه بزرگی خوبی داشتم روزگارهمیشه سرجنگ بام داشت نمبدونم ارث کی روازبچگی خورده بودم ک این شدحال من
آخ🥺
عوضش من از صبحای زود متنفرم بودم. این سال آخر رو به زور رفتم چون خیلی فشار روانی روم بود.
مدرسه نبود که ، فقط پر از رقابت و فضای سمی بود
صادقانه خوشحالم که تموم شد. برام دوران خوبی نبود.
به خصوص بدبختی ادم از دبیرستان شروع میشد همش باید درس میخوندی مشق مینوشتی
لااقل دانشگاه مشق نداره ولی هزار برابر مدرسه باید درس بخونی
🥲🥲🥲🥲🥲
پس بدونم قدر الانمو حسابی
من که منتفر بودم و هستم از مدرسه
معلمم شدم😅
