سر یه مسئله با شوهرم دعوامون شدبدترین حرفهایی که میتونست بزنه گفت بهم ۲۰تا ۲۵تا قرص خوردم شوهرم خبر نداشت شیرخشک بچم تموم شد به شوهرم گفتم بخره
گفتم نمیخرم شیرخودت رو بده
گفتم خرابه گف چرا گفتم به کسی نگی و قرص هارو نشون دادم گفتم اونا که باز شده من خوردم
گفتمیکم درکم کنه در کمال ناباوری دعوام کرد.کاش لال میشدم نمیگفتم بهش کاااش
حالا فقط مسخرم میکنه میگه عرضه مادری نداری گف تو میمردی هم تقصیر من نبوده گف تو لیاقت مادرشدن نداشتی گف غلط کردی خوردی حالام ک خوردی بازم شیرخودت رو بده خدا بخاد بچه میمونه نخاد هم نه
مطمعنم میره به همه میگه زنم دیوونه شده و مسخره میکنه الان میگه تو قرص خوردی ک بچرو شیر ندی خودتووراحت کنی شیرخشک بدی بهش اصلا فک نمیکردم واکنشش این باشه پوزخند بزنه مسخرم کنه چرا من گفتم اصلا بهش
کاش مرده بودم خداهم نخاست منو