شوهرمن گاهی اوقات که دستش زیاد خالی بشه از من توقع داره تو مشکلات مالیش از بابام پول قرض بگیرم ولی من بشدت از این کار بدم میاد.اولا بخاطر اینکه دوست ندارم هی فرت و فرت مشکلاتمو به بابام بگم.دوما اینکه از رو زدن خوشم نمیاد با اینکه میدونم رومو پس نمیزنن(کلا خیلی دوست ندارم به کسی رو بزنم).سوم بخاطراینکه احساس میکنم شوهرم یکم تو دلش هست که از بابام قرض بگیره وبابام دیگه ازش پس نگیره(خیلی موار دهس که دیگه بابام پس نمیگیره).خلاصه این شده یکی ازمعضلات زندگی من.کافیه بشوهرم بگم چرا ابراز محبت نمیکنی،چرا بی تفاوتی یا حتی اینکه چراتو روابط زناشویی رعایت احساسات وعواطف منو نمیکنی...سریع میگه محبت من وتو در همین حد هس.بایدتحمل کنی تا زندگی تموم بشه.بهش میگم بایدتلاش کنیم روابطمون بهتر بشه میگه:پس قدم اول اینه که تو تومسائل هرجور من میگم رفتارکنی تا منم بیشتر دوست داشته باشم وگرنه باید به همین مقدار محبت کم راضی باشی.اه اه اه .اعصابمو خرد کرده
نه مرگ آنقدر ترسناک است و نه زندگی آنقدر شیرین که آدمی پای بر شرافت خویش گذارد.(امام علی علیه السلام)
جمله ی چرا انقدر زود ازدواج کردی؟ به اندازه ی جمله ی چرا ازدواج نمیکنی؟ زشته! جمله ی سومین بچه رو میخواستی چیکار؟ به اندازه ی سوال چرا بچه دار نمیشی ناراحت کننده اس! به اسم روشنفکری در زندگی دیگران دخالت نکنید🙏
دوستان خوهشا احساسی نظر ندین.کمکم کنین.دوست ندارم به کسی رو بزنم ولی زندگیم جوری شده که کلا باید واسه تئجه ومحبت بشوهرم رو بزنم.چون زنم ونیاز به شنیدن ودیدن محبت دارم ولی شوهرم نظرش اینه که کلا اگه زن تو زندگی هرجور شوهرش گفت رفتارکرد، محبت مرد هم کم کم به زن بیشتر میشه ولی اگه زن هرجور خودش تشخیص داد،رفتار کرد پس نباید از شوهرش توقع محبت وتوجع زیادی داشته باشه.واقعیتش من نمیتونم هرجور اون میگه رفتار کنم.اینجوری احساس میکنم شخصیتی ندارم .شدم مثل شوهرم.درصورتی که من تو خیلی موارد احساس میکنم رفتارشوهرم غلطه ونباید مثل او رفتار کنم
نه مرگ آنقدر ترسناک است و نه زندگی آنقدر شیرین که آدمی پای بر شرافت خویش گذارد.(امام علی علیه السلام)