یکی از خونه هایی که توش زندگی کرده بودیم رو خیلی دوست داشتم، خییییلی ها.
مجتمع ثامن بود.
خیلی دوسش داشتم.
خواب تکراری ام اینه که میبینم رفتیم خونه ثامن رو خریدیم ،با شوق میرم در کمد دیواری هاشو باز میکنم ، آشپز خانه رو نگاه می کنم میرم تراس و حمام رو نگاه می کنم و خوشحالم که دوباره اومدیم این خونه.
میگم ببین بالاخره اومدیم خونه ثامن .
همیشه هم همینو تاکید میکنم به خودم ببین همیشه خوابشو می دیدی بالاخره اومدی همین خونه که دوسش داشتی