شاید بیشترتون در جریان قهرمن باشید که از۶ م خونه رو ترک کردم البته بیرونم کرد بی شرف بعدش فهمیدم به زن داداشم پیشنهاد داده
هفته اول که بچه م پیشم نبود اما جمعه دیگه طاقتم تموم شد اوردم پیش خودم
مامانم که هیچ رام نداد اومدم پیش برادرم اونم که گفتم ساعت ۱ شب میاد خونه حتی شامشو بیرون میخوره این مدت اصلا نگفته تو به درک پسرت چیزی لازم نداره البته ایم وظیفه ی پدرشه که بی شرف یه قرون بهم نداده از خانواده ی خودم دیگه چه انتظاری داشته باشم برادرم میگه سرپناه بهت دادم بچه تم خودت اوردی خودنم فکری به حالش بکن
باباشم واسه اینکه میدونه از عهده ش برنمیام الکی اینکارو کرده که برشگردونم که موفقم شد و من باید پا رو دلم بذارم فردا برشمیگردنم همین امشب پیشمه نمیدونم چبکا کنم خدایا بهم صبر بده هیچ مادری رو شرمنده ی بچه ش نکن