اصلا قصد فاز علمی بر نمیدارم میخوام نظر بدین
یه مبحثی هست تو علم عصب شناسی به نام عادت :
ساختار مغزطوری هست که برای کم تر کار کردن بدن طراحی شده یعنی وقتی از یک محرک شاد میشیم یا غمگین میشیم یا استرس میگیرم بدن بیشتر از حالت عادی کار میکنه مغز بیشتر از حالت عادی فعالیت و تحرکات عصبی داره حالا وقتی تو یک کار که سبب تحرکات شدید مغز و بدن میشه تکرار و استمرار وجود داشته باشه مغز برای کمتر کار کردن شروع میکنه مسیر دریافت و پاسخ عصبی به این محرک رو قوی تر میکنه یعنی این محرک راحت تر میتونه یک پاسخ عصبی تعریف شده و سریع از مغز دریافت کنه در نتیجه این محرک با تکرار بیشتر تبدیل به عادت عصبی و کار کمتر مغز برای پایخ به این متحرک خواهد شد
اگر این محرک باعث لذت شود عادت به این محرک تبدیل به اعتیاد میشه و شرطی شدن اعتیادی مغز باعث ایجاد هومون کورتیزول در نتیجه اضطراب و استرس حاصل = غم و نفرت
روابط عاشقانه و و لذت بخش بین دو انسان با زیبایی بیشتر و رابطه بیشتر و نزدیکی پایدار و عمیق تر نمیشه بلکه عادی و اعتیاد گونه وسپس آزار دهنده میشه
قطعا روابطی که شرطی نباشن و تجربه لذت با یکدیگر صرفا از یک مسیر نباشد پایدار تر محترم تر و زیبا تر خواهند بود