خوب شد پیام دادین بلد نبودم چطوری باید توضیحاتشو بدم
ببخشید که عکس ناواضحه چون از رو فیلم اسکرین گرفتم
تو پارک بودیم یه اقاهه هست همیشه برا گربه های پارک مرغ میاره گفت اینو یکی ول کرده خیلی کوچولوعه اگه میتونی ببرش یه هفته ای بعد بیارش ، خونه مام یه کوچه با پارک فاصله داره هرچی به مامانم اصرار کردم نزاشت میگه نجسه و بدش میاد، با اینکه حیاتمون بزرگه و من فقط خواستم یه هفته بمونه مخالفت کرد و منم عصبی شدم گفتم تو فقط برای فامیلا دل میسوزونی برا حیوونا نه اونم گفت من با همه چیت راه میام تو این مورد نه البته راستم میگف چونکه با بیماریام سر و کار داره میترسه ولی من بهم ریختم و گریه کردم و کفشارو انداختم تو حیاط میدونم کارم اشتباهه و عذاب وجدان دارم اما خیلی دوس داشتم بیاد خونمون