اعصابم بدجور از دست خواهرهمسرم داغون...
خواهرشوهرم بی نهایت سیاست بازی به خرج میده واین موضوع خیییییلی آزارم میده..یه نمونش این که بهش مثلازنگ میزنم جواب نمیده سه چهار روز بعد به جای این که به خودم بزنه به همسرم زنگ میزنه که وای عروس جان زنگ زد من فلان جا بودم نشد جواب بدم(که نکنه یه وقت من به همسرمگفته باشم که خواهرت جواب تلفنم رو نمیده) ..خب چرا به خودم نمیگی؟؟؟همیشه همین کارومیکنه..
قراره یک ساعت دیگه برسن خونمون ..ومن واقعا ناراحتم.
وقتی میاد واقعا حرص میخورم.چون جلوی همسرم چنان بهم احترام میزاره .. اما وقتی همسرم سرکاره یا خوابه انگار نه انگار که من تواین خونم. حتی یه کلمه هم گاهی باهام صحبت نمیکنه...بی اجازه هم به همه جا سرک میکشه.. آقا شاید من نخوام هرچیزی رو ببینه خب...منم که نمیتونم مدام به همسرم بگم این چیکار میکنه چون اینقدر جلوی همسرم خوب وباوقار رفتار میکنه همسرم فکر میکنه من حساسیت به خرج میدم.
رواین حساب که خونه داداش فکر میکنه باید راحت باشه..
مهمان حبیب خداست حتی اگه دشمن آدم باشه ولی واقعا رواعصاب..
مثل میدون مین دارم پاکسازی میکنم خونه رو که چیزایی که دوست ندارم ببینه دم دست نباشه..چون به هرجا سرک میکشه.. ازتهران داره میاد چندروزی بمونه..
سه سال ازمبزرگتره.