یارب همین بس است تمنای ما که تو
هنگــام مــرگ مدفــن مــا کربـلا کنی
بابانوشت:
چنان گرسنگی شام کرده مدهوشم
که گشته تشنگی کربلا فراموشم
زخانه ها همه بوی طعام می آمد
ولی به جان تو بابا گرسنه خوابیدم
اینجا بهانه های زدن جور میشود
کافیست زیر لب پدرت را صدا کنی
کافیست یک دوبار بگویی گرسنه ای
یاناله ای بخاطر زنجیر پاکنی
اصلا،نه،بی بهانه زدن عادت همه است
حرف گرسنگی نزدم بازهم زدند
آنقدر پیش طفل تو خیرات داده اند
نان های خشک خانه شان هم تمام شد
امروز هم به نیت تفریح آمدند
عمه کجاست؟،معجر من ازدحام شد
💠 اللّٰهمَّ عَجِّلْ لِوَلِیِّكَ ٱلْفَرَجَ 💠.