ب نظرتون کار درست چیه
جاریم از من ۸ سال بزرگتره
ما همه تو یه ساختمون زندگی میکنیم با مادرشوهرم و اینا
بعد برادرشوهرم وقتی مادربزرگ همسرم اینجا بود گفت اینارو آشتی بدید باهم قهرن حرف نمیزنن خیلی کینه ای هستن و فلان
بعد ماجرا چیه!
هیچی یعنی اصلا دعوایی نبوده ک بعدش قهر کنیم
جاری من از وقتی من زایمان کردم کلا باهام سنگین شد هر از گاهی حرف می زدیم دوروز خوب بودیم دوروز دیگ هیچی سرسنگین
دیگ رسید ب جایی ک تا وقتی ک من باهاش حرف نمیزدم باهام حرف نمیزد
مثلا بچه هامون مریص میشدن من حال بچشو می پرسیدم ازش ولی اون نه از من نمی پرسید از پدرشوهرم می پرسید بچه من خوب شده یا نه
از پدرشوهرم می پرسید همسر من کجاست
بچم بیمارستان دوشب بستری شد یه زنگ نزد حالشو بپرسه
درحالی ک تو خونه پیش همه قربون صدقه میده بوس و بغل میکنه همه فکر میکنن اون عاشقشه
گاهی زیرابمو میزد
وقتایی ک حرف میزدیم باهم هم میومد میگفت پدرشوهر پشتت حرف میزد و فلان
حالا چیکنم ب نظرتون این دومین بار بود برادرشوهرم مطرح میکرد ک ما باهم دیگه قهر هستیم