میگه چون وضع مالیشان خوب نیست اون تو زندگیش سختی کشیده حالا وقت که به آرامش برسه خیلی ناراحتم از این حرف چون من همه کاری برای خانواده شوهرم کردم جهاز خوب دادم جشن عقد گرفتم هر وظیفه من بوده انجام دادم بعد حق ندارم منم ارامش داشته باشم عروسی خوب برام نگرفتن بهترین عروسی برای اون گرفتن حتی من حق نظر دادن نداشتم خودشون هر کاری دوست داشتن کردن و منو اصلا آدم حساب نکردم دلم خون شد از مادر شوهرم و از اینکه جاریم فخر فروشی میکنه میگه برای همه کاری کردن این چه حکمی هست مادرشوهرم داده نه از مادرشوهرم راضیم نه از جاریم خوشم میاد