واقعا گاهی چیزایی میبینی که دلت میگیره
نوشته بود خانواده شوهرم ناهار فردای عروسیمو اوردن
انقدرم مفصل بود نمیشه بگی!
یاد خودم افتادم مامانم و مادرشوهرم افتادن سر لج باهم
این گفت به من چه اونم گفت بمن چه مامان خودت بیاره
و ما موندیم گرسنه
با اون حالم پاشدم ناهار درست کردم
مامانم خودش کلی مهمون داشت نکرد یه بشقاب برا من بیاره
من از مادرشوهرم توقعی ندارم
اون مادرشوهره
اما مامان خودم ذره ای محبت نداشت؟ نگفت دخترم از دیروزه چیزی نخورده سرش شلوغ بوده؟!