دوستان من عقدم ۲ ساله از دو فرهنگ جداییم اینا برا من کم گذاشتن حس میکنم... اونیکی عروساشون بچه برادر و خواهرشونن من غریبه ام...
خب اونا همه همسایه ان حتی تا سس سالادم میان از یخچال اینا برمیدارن و عروسی خوب گرفتن براشون و وسیله خریدن و خلاصه همه چی...
اونوقت برای من هیچ کاری نکردن همش امروز فردا میکنن
منم قاطی کردم نشسته بودن رفتم گفتم یادتون بمونه برای من هیچ کاری نکردین فکر نکنین غریب گیر آوردین و من هیچی حالیم نیست برا بقیه کیلو کیلو طلا آویزون کردین منو گفتین غریبه حالیش نیست براش کاری نکنیم. همه اینا برام عقده شده ولی این رسمش نبود شما از آروم بودن من سو استفاده کردین. با صدای بغضی و دست لرزون گفتم تند تند و تا اومدن حرف بزنن دیگ گوش ندادم رفتم تو اتاق... باهام سر سنگین بودن تا چند روز اما برام مهم نیست چون ب عنوان پدر مادر باید دینشونو ادا میکردن لااقل فرق نمیذاشتن...