سلام خدمت همگی دوستان این مواردی که من نوشتم بیشتر حالت دردودل داره اگر دوست دارین خوشحال میشم بخونید
یادمه وقتی بچه بودم همه چیزسر جاش بود دورهمی ها بازی ها خاله عمه دایی عمو همه و همه خوب بودن خوشبخت بودم نهایت استرس و اضطرابم این بود که دوستم زود بره خونشون و نتونیم با هم بازی کنیم.
الان دیگه اون جمع نیست خانواده مادری خیلیاشون مهاجرت کردن رفتن جاشون تو جمع ها خالیه ایشالله خوشبخت باشن ولی ای کاش سرنوشت یه جور دیگه می نوشت برای هممون فیلما و عکسا رو که میبینم یا حتی پست های قدیمی که خانواده تو اینستا گذاشته بودن دلم واقعا میگیره چی شد که اینطور شد؟یعنی دیگه هرگز هیچوقت چنین جمع هایی رو تجربه نمیکنیم؟
زن عموم تنها فردی که هر سال بدون استثنا تولد من رو تبریک میگفت فورا بهم زنگ میزد در اثر کرونا فوت کرد اصلا چرا باید اینطوری میشد؟تنها کسی بودکه تو خانواده پدری هوای من رو داشت...
پدر بزرگ و دایی که با اینکه کم دیدمشون ولی دوستشون داشتم ولی متاسفانه بزرگ و بزرگ تر شدم متوجه شدم هر دوشون ادمای عو.ضی بودن بعد فهمیدم چرا مادرم چرا گاهی میره سر خاک داییم ولی هیچوقت سر خاک پدرش نرفته الان حتی از خودم متنفرم بابت ژن هایی که ازشون به ارث بردم .
چرا سرنوشت اینطوریه؟انگار هیچی سرجاش نیست و قرار نیست هیچوقت سر جای اولش قرار بگیره دیگه قرار نیست دورهمی های قبلا رو داشته باشیم غیبت های اخر شب خندیدن ها خاطرات یسری چیز ها هیچوقت درست نمیشن فقط خاطراتشون باقی میمونن برامون
ای کاش میشد سرنوشت را از سر نوشت :)