رفیقای همسرم هر از گاهی که منو میبینن میگن ابجی من از شما میترسیم چند نفرشون میگن اولا مهم نبود برام الانا ناراحت میشم امروزم که یکی شون برگشت گفت اونروز با بچه ها جمع بودیم گفتم که من از فلانی نمیترسم از زنش میترسم 😒 منم گفتم ااا مگه چیکارتون کردم هر کدومتون میرسین بهم اینو میگین ؟
شما باشین چطور رفتار میکنین ؟
من چون مغازه همسرم میام وایمیسم باهاشون مجبوری گاهی رو در رو میشم و هم صحبت میشم ولی زیادی خودمو میگیرم که فکر چیز دیگه ایی نکنن ولی هر وقت میرم مغازه میان هم صحبت میشن
خوب بترسن به درک
شاید ظاهرت جدی و خشنه که اینجوری میگن
منم خودمو می گیرم😄
در نتیجه بقیه هم خودشون از من می گیرن
بی تفاوت رد میشم
مارفته بودیم خواستگاری داداشم من هیچ نظری ندادم یعنی چیزی نداشتم که بگم همه صحبت می کردند بعد فامیل های عروس به زن داداشم گفته بودن این یکی بهم نزنه خواستگاری رودیگه اوناخوبن همه اشون ازم ترس داشتن زن داداشمم میگفت خیلی آدم ازت میترسه ولی من اصلا به چیزی که فکرنمیکردم هم زدن زندگی کسی ولی شایدچهره ام اینطورنشون میده اما ازخودم تعریف نباشه ازهمه خانواده ام مهربونتر هستم اما الان وقتی ببینمش میگه توازهمشون بهتری همه خانواده ش هم اینو گفتن
بعضی چهره ها اینطوره که جذبه داره بنظرم میترسن
