نامزد من یه آگهی دید برای کار که حسابدار میخواستن ساعت کاری اش خوب بود حقوقش بد نبود
زنگ زد رفت گزینش و این حرفا بعد گفتن یه هفته اموزشی باید بیای
نامزدم میگفت اونجا حسابرسش یه خانم تقریبا ۴۰ ساله اس تقریبا ۸ سال ازمون بزرگتر
بعد به نامزدم زنگ زدن که اموزشی تون تموم شد فعلا نیاید تا تصمیم بگیریم برای استخدامتون
بعد دیشب بعد کلی حرف زدن نامزدم اعتراف کرد که دختره کلا از اون آدم های راحت بوده که با مردها گرم میگرفته
با نامزد منم اونجا حسابی گرم گرفت جوری که نامزدم میگفت یبار تو سیستم نمیدونستم منظورش چیه دستش رو گذاشت رو دستم موس رو نشون داد
بعد یکی دوبار از تو حرف زدم گفتم خانمم فلان جوره یهو قیافه اش یجوری شد انگار خشک شد
یبار هم به نامزدم گفت وای آقای فلانی قدتون چه بلنده من ترسیدم و خندید بعدش
نامزدم میگه من یچیزایی حس کردم بهت هم نگفتم چون جس کردم برات ممکنه سوتفاهم شه
میگه حتی آخرین روز با دختره نشسته بودیم گفتم ازاینجا میخوام برم دنبال خانومم سرکار که بازم قیافه اش یجوری شد دختره
بعدش زنگ زدن که فعلا نیا تا مدیریت تصمیم گیری کنه
الانم پیج دختره بازه داشتم نگاه میکردم استوری گذاشته بود ((من کسی که خوب باشه رو هیچوقت از دست نمیدم چه عشق باشه چه دوست وقتی تو زندگی من نیست یعنی خوب نیست)))
الان این وسط من خل شدم یا حسم درست؟؟