اولش ک همه فک و فامیل بهم حسودی میکردم ازپیر گرفته تاجوونی مخصوصا دخترای متاهلی ک ازخودم بزرگتر بودن وحسرت دانشگاه داشتن یا یه دوستم ک عقد کرده بود ومن رفتم دانشگاه زورش میومد یاخیلیای دیگ
بعدشم کسنم کم بود مادرم گفت بهر قیمتی شده باید بری مدرکی بگیری بگی من باسوادم و فلان منم بااجبارخانواده وارد دانشگاه شدم وب گفته مادروخاهرم رفتم ک مدرکی بگیرم بدون هدف😕الآنم ک رشته ای خوندم ک اصلا بهش علاقه ندارم آزمونهای فوق العاده سخته وحتی بااین مدرک اجازه شرکت تو آزمونهای دیگ ک عمومی هستن براهمه رشته ها داده نمیشه خستمممم😓هم چشم بدخاها منو ب اینجاکشوند وهم نادونی خاهرو مادرم هووووف