خانوادم پشتمون خالی کردن خودشونومیزنن به اون راه
شوهرمم دیشب چنان معرکه ای با من به پا کرد که کل دروهمسایه خبر دار شدن
آنقدر دلم به درد اومده حس میکنم چقدر بی کسوغریبم
حس میکنم خانوادم خیلی اشغالن فقط میخواستن توسن کنم از دستم راحت شن
موافقم🥲
آنقدر حرص دارم که نمیدونم چیکار کنمممممم
چند سالته ؟سر چی معرکه را انداخت ؟
همین دیگه این بی شرفا تا میفهمن خانواده پشتیبان و حامی نداری میتازونن
۲۵ سالمه
برادرش بهش پول بدهکار بود بهش نداد اعصابش خورد بود
آمد بالا بهش سلام کردم دست دادم گفتم چطوری چ خبر کجاها بودی میگه بهم بودم قبرستون
میگم چیشده چرااینطوری صحبت میکنی یکی اون گفت یکی من شروع کرد ب دادوبیدادکردن رفت رو راه پله باصدای بلند میگفت برو گورتوگم کن از خونه😭😭😭
تجربه به من ثابت کرده وقتی ناراحتیم همه چیز رو چند برابر وحشتناک تر میبینیم
به نظرم ربطی به خانواده نداره نام اوایل ازدواج با اینکه خانواده ام حسابی پشتم هستن و منو روی سرشون میذارن یک همچین دعوا و همچین دیالوگ های برامون بوجود اومد البته اون موقع خام بودیم.
الان دیگه اینجوری باهم صحبت نمیکنیم
مردا کلا یه چیزیشون میشه همشون قاتی کردن
ارسال نظر شما
جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته
تاپیک های به روز شده
1 دقیقه پیش
1 دقیقه پیش
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های امروز
