2777
2789
عنوان

خیلی حرصی شدم😤

184 بازدید | 15 پست

تولد من و همسرم و برادرهمسرم (دوقلو هستن) دوسه روز فاصله‌شه یعنی اول تولد منه بعد اونا

همسرم و مادرش هرسال جدا تولد میگرفتن برامون امسال باهم گرفت حالا چطوری؟😤

عرض میکنم خدمتتون😤

بگو

فقط 36 هفته و 1 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40

تیکر کنکورمه🌱اگه امضامو دیدی به نیت قبولی رشته ی مورد علاقم بی زحمت یه صلوات بفرست و بهم بگو که به نیتت توحید بخونم🌱🌱

دوقلوها خبر نداشتن که تولد خودشون هم هست و فکرمیکردن تولد منه

مادرهمسرم به همسرم میگه هروقت خواستین بیاین با برادرت هماهنگ کن که باهم برسین

برادرهمسرم صبح زنگ میزنه به همسرم و میگه کی میرید ماهم میگیم نیم ساعت دیگه و من اماده میشم که طبق معمول هرهفته بریم خونه‌ی مادرشوهرم (البته من حدس میزدم بخوان برام تولد بگیرن و کلی به خودم رسیده بودم😂)

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

مادرشوهرم به ما میگه که برید تو خیابون دور بزنید الکی تا اونا بیان😐

چرا؟ چون میخواست پسراشم سوپرایز کنه و باهم بیان تو😐

و مثلااااا تولد منم بوده😐

و من و همسرم مثل اسکولا الکی تو خیابون حیرون ظهر گرما میچرخیدیم که اونا برسن😐

و من مطمئنم که جاریم عمدا و مخصوصا دیرتر امده که تولدو خراب کنه چون کار همیشهه با اینکه هم امسال هم پارسال ما تولد براش گرفتیم و من و همسرم همه‌ی کاراشو کردیم هم کیک خریدیم هم تزیین و کادو و..... تا خانم سوپرایز شه و چیزی نفهمه! 

ولی اون چیکار کرد؟ 

واقعا ادم حسودیه

من خیلی ناراحت شدم و تو ماشین فقط حرص خوردم و اشکم در امده بود دیگه اخرش رفتیم خونه و بازم اونا نیومده بودن!!!!!!!

دیگه ما رفتیم تو و به مسخره‌ترین شکل ممکن سوپرایز شدیم و مادرشوهرم همش میگه چقد لوسین باید باهم میومدین (انگار ما مقصریم خب به اون میگفتی زودتر بیاد نه به ما غر بزنی چرا ظهر گرما بیشتر بیرون واینسادین😒)

بعدش که اونا امدن انگار نه انگار که تولد منم بود بیشتر تولد اون بود تا من

اولی امد مادرشوهرم بهش گفت برو بشین رو اون مبل توهم عکس بگیر

من میخواستم عکس بگیرم رفتن نشستن رو مبل تکون نمیخوردن که حالا مثلا من یه عکس تکی بگیرم یا با همسرم دوتایی عکس بگیرم

دیگه میز و کیک جابجا کردیم تا عکس بگیریم فکرررررررررررکنیننننننننننننننن میز به اون سنگینی جابجا کرد همسرم و مادرش که یه وقت به اون خانم برنخوره بگن پاشو😐

میخواستم شمع فوت کنم نمیزاشت من تکی فوت کنم میگفت باهم فوت کنین😐 یعنی من بشینم کنار همسرم و برادرش شمع تولدمو فوت کنم😐

میخواستیم کیک ببریم جاریم میگفت نه بابا ول کنین دیگه کی کیک میبره همینجوری ببرین بره😐

زهرمار کرد همه چیو بهم زهره‌مااااااااااااار

اخرم هم خودش مشست شمع فوت کرد هم کیک برید کنار برادرشوهرم😐 با کلی عکس تکی و دونفره


کار خودتو میکردی خب

حیف که تولد همشون گذشته ولی از سال دیگه یه قدمم براشون برنمیدارم

به همسرمم گفتم به مادرت بگو دیگه برای من کاری نکنه من اصلا توقع ندارم

ایمجوری میخواست منو خوشحال کنه؟

بیشتر منو خرد کرد و ناراحت

حیف که تولد همشون گذشته ولی از سال دیگه یه قدمم براشون برنمیدارمبه همسرمم گفتم به مادرت بگو دیگه برا ...

عزیزم تقصیر جاریت بوده نه مادر شوهرت 

دختر ها لاک قرمز دوست دارند و پسر ها فرق آن را با زرشکی و گلبهی و اناری و عنابی نمی‌فهمند ، چه اشکالی دارد؟ آنها فقط باید بلد باشند دست هایی را که از ذوق یک دیدار آذین بسته شده به گرمی بفشارند و بگویند:دوستت دارم، آن وقت چه فرقی میکند تو طیف رنگ های خانواده‌ی. رنگِ. تنِ. کفشدوزک را بدانی؟همین که یاد گرفته باشی قرمز یعنی «عشق»کافیست.

حیف که تولد همشون گذشته ولی از سال دیگه یه قدمم براشون برنمیدارمبه همسرمم گفتم به مادرت بگو دیگه برا ...

چرا میز جابه جا کردن؟

دختر ها لاک قرمز دوست دارند و پسر ها فرق آن را با زرشکی و گلبهی و اناری و عنابی نمی‌فهمند ، چه اشکالی دارد؟ آنها فقط باید بلد باشند دست هایی را که از ذوق یک دیدار آذین بسته شده به گرمی بفشارند و بگویند:دوستت دارم، آن وقت چه فرقی میکند تو طیف رنگ های خانواده‌ی. رنگِ. تنِ. کفشدوزک را بدانی؟همین که یاد گرفته باشی قرمز یعنی «عشق»کافیست.

عزیزم تقصیر جاریت بوده نه مادر شوهرت

اونکه دیگه ذات خودشو قشنگ نشون داده ولی مادرشوهرمم مقصره به جای اینکه اینقد لی لی به لالاش بزارن دوباره توروش وایسن و محکم و قاطع باهاش صحبت کنن تا ادم بشه نه که ازش بترسن و هرچی اون گفت بگن چشم و هرکار دلش خواست بکنه

چرا میز جابه جا کردن؟

میز روش کیک و مخلفات بود و جلوی مبلی بود که اونا صاف امدن روش نشستن و وقتی ما میخواستیم تکی عکس بگیریم بلند نشدن (البته کسی هم جرعت نداشت بهش بگه پاشو ما میخوایم عکس بگیریم)

بخاطر همین میز کشوندن این طرف تر که ما بتونیم عکس تکی بگبریم😐😐😐😐😐😐

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792