بیماری اعصاب و روان افسردگی مادرها

مامان من نسبت به درمان مقاومت نشون می داد الان که اوضاعش خیلی بد شده به زور دکترش میبریم ولی اگه از اول می رفت منم الان می تونستم زندگی خودم و جوری که دوست دارم زندگی کنم ولی بازم اشکال نداره من راه زندگی رو پیدا می کنم ولی شما برید دنبال درمان تا در سن بالا برای بچه هاتون مشکلی پیش نیاد 

💔💔💔

مامانم مریضیش یهو شروع شد حدود هشت سال پیش یهو نسبت به همه سو ظن پیدا کرد  فکر می کرد که همه تو خیابون می خوان بلایی سرش بیارن بعدش تو فامیل از همه می ترسی بعد از اعضا خانواده ترسید که انجا بستریش کردن اصلا دیگه ما رو نمیشناخت نه من نه بابام نه داداشام روزهای سختی بود یکماه بستری بود بعد بهتر شد دکتر گفت وسواس فکری بعد اون دوسال بعد دوباره همون روال تکرار شد بعد الان دارو اینا می خوره علاوه بر وسواس فکری سو ظن وسواس هم داره به هر چی دست می زنه دستش و میشوره /بدبینی شدید داره/مثلا من اگه با عروسمون رفتارم خوب باشه گارد میگیره/بعد گاهی در سال میش میاد به مدت ده روز روزی یک میلیون سوال می پرسه هر کار که می خواد کنه می پرسه حتی کوچکترین کارها مثلا می پرسه برم اشپزخونه بشقاب بردارم بعد چکار کنم کلا جزی ترین چیزا رو می پرسه /الان این مشکل ماه قبل داشت که دکتر دارو داد الان بهتر شده /کار خونه اصلا علاقه نداره انجان بده انجام نمی ده/همش می خوابه مهمون میاد اخم می کنه بیرون می برمش اخم می کنه و خیلی چیزها دیگه

تک فرزندی اشکال نداره که بخدا غصه نخورید الان بچه ها زرنگ شدند از پس خودشون برمیان من خودم همسن شمام برید باشگاه برای خودتون وقت برارید شاد باشید تلاشتون کنید

حرف بقیه مهم نباشه کسی گفت خودخواه حرف ها من و اسکرین بگیر نشونش بده شما بهترین مادری برای بچه تون چون بچه یک مادر شاد می خواد شوهر یک زن شاد می خواد نه یک ادم افسرده و مریض

غصه دخترت و نخور دخترت که میگی خودش قویه بخدا غصه باوری مریض میشی مامان من معلم بود شاد و زبر و زرنگ بود اصلا فکر نمی کردم روزی اینجوری بشه الان حتی تنها بیرون نمی ره