2777
2789

مادر شوهرم مشهد رفت و برگشت ، قبل اینکه برگرده منو و خواهر شوهرم رفتیم خونه مادر شوهرم اینا منتظرش موندیم و اومد ، مادر شوهرم که خواست سوغاتی های همه رو داد واسه خواهر شوهرم بزرگ یه تیشرت و روسری آورده بود بعد واسه  یکی از بچه های خواهر شوهرم دمپایی ، روسری و چادر ملی رو که قبلا قولشو به بچه داده بود و واسه اون یکی بچه خواهر شوهرم فقط یه کفش تابستونی آورده بود، واسه منم یه تیشرت و واسه خواهر شوهر کوچیکم دو روسری دو تا تیشرت اینا بعد واسه نامزدم دو تا لباس زیر آورده بود خلاصه اینا رو که داد  دیدم نامزدم ناراحته فکر کردم  شاید بخاطر اینکه واسه من یه تیشرت آورده است البته من اینطور فکر کردم 

اگه هستین بگم بقیه شو

زود بوگو،زودا

فقط 25 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
بگو که نیستی فقط خدای جانمازها❤بگو که چاره سازی و خدای چاره سازها❤بگو که نیستی فقط خدای در سجودها❤تو در قیام سروها،تو در خروش رودها❤تو در هوای باغ ها،میان شاه توت ها❤تو بر لب قنات ها،تو در دل قنوت ها❤خدای من،چه بی خبر قدم زدم کنار تو❤رفیق من،چه دیر آمدم سر قرار تو❤قرار من،قرار لحظه های بی قرار من❤خدای من،یگانه ی همیشه در کنار من❤❤

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

خوب

از خانه قدم به دنیای بیرون بگذارید در حالی که زنانگی تان پشت در جامانده است، تا انسانی در جمع حضور یافته باشد و اندیشه و گفتار و رفتار او مورد توجه و احترام قرار بگیرد نه جلوه‌های زیبای جسم و زنانگی‌اش.(امام موسی صدر)                                                                            

گفتی لایکم کن بیام بخونم

فقط 25 هفته و 6 روز به تولد باقی مونده !

1
5
10
15
20
25
30
35
40
بگو که نیستی فقط خدای جانمازها❤بگو که چاره سازی و خدای چاره سازها❤بگو که نیستی فقط خدای در سجودها❤تو در قیام سروها،تو در خروش رودها❤تو در هوای باغ ها،میان شاه توت ها❤تو بر لب قنات ها،تو در دل قنوت ها❤خدای من،چه بی خبر قدم زدم کنار تو❤رفیق من،چه دیر آمدم سر قرار تو❤قرار من،قرار لحظه های بی قرار من❤خدای من،یگانه ی همیشه در کنار من❤❤

 بچه ی کوچیک خواهر شوهرم گریه کرد منم چادر ملی میخوام و رفت خوابید بعد یکم که گذشت نامزد رفت بیرون و مادر شوهرم  رفت تو اتاق بعد چند دقیقه گذشت اومد پیش پیشمون نشست ، یه دفعه مادر شوهرم گریه کرد منم تعجب کردم اینا دیدم خواهر شوهرم  میگه بچه اس اینا یادش میره به دل نگیر بعد گریه اش که تموم شد به من گفت برو چایی بگذار بخوریم منم گذاشتم رفت پذیرایی دیدم خواهر شوهر بزرگم مادرشو بغل کرده هر دو با هم دارن گریه میکنن خواهر شوهرم به مامانش میگه گریه نکن بچه اس به دل نگیر فلان بهمان بعد گفت تو رفتی زیارت نرفتی که سوغاتی بخری یه تیش تیشرتم خریدی واسه اینکه بگی به یاد بودی هر کی میخواد بخواد نمیخواد خم نخواد منظورش من بودم 

ادامه...

هی گریه میکرد و این حرفا میگفت به حرف داداش و بقیه گوش نده و هر چی که آوردی واسه خاطر این بود که بگی به یادشون بودی ... واقعا خیلی ناراحت شدم  چیزی نگفتم 

بنظرتون چرا اینجوری کرد

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز