هرشب هرشب مادرش زنگ میزد میگفت ک برو با خواهرت آشتی کن منم چندین بار باهاشون حرف زدم دیشب بهشون گفتم من خودم ب شوهرم گفتم بره آشتی کنه نمیره ولی من نمیرم کارشونم ندارم کاری ب کارمنم نداشته باشن بعدش با اصرار فراوان امشب شوهرم رفت بود با خواهرش آشتی کنه دخترمم برد ولی خواهرش محلش نداده ول کرد اومد اینا همه از چشم من میبینند درصورتیکه خداشاهد گواه ک خواهر شوهرم خیلیی اذیت میکنه