منم یبار این اتفاق برام افتاد، کلا ی کلید گذاشته بودم خونشون ک وقتایی دیر میومدم خونه،ب مادرشوهرم ک همسایه بودیم، میگفتم غذا بده ب سگم.
ی روز من کلاس آنلاین داشتم، هرچی در زده بودن من جواب نداده بودم، دیده بودن ماشینم در خونست، بقول خودشون نگران شدن، اومدن تو خونه، بعد ک منو دیدن، کلی معذرت خواهی کردن و رفتن.
ولی شوهرم شب رفت کلید و از خونشون برداشت، گفت نمیخام کلیدمون خونتون باشه. بهشون گفته بود شما باید ب خودم زنگ میزدین،ک بگم زنم کلاس داره، ابروش و جلو شاگرداش بردین شما.
جوری باهاشون بحث کرده بود، ک فرداش من رفتم از دلشون در آوردم کار پسرشون و😅😅😅