دیگ روانیم کرده. مواد ک مصرف می‌کنه خیلی زیاد حرف میزنه. شبا لامپ رو روشن می‌زاره و صدای فندکش رو مخمه. تو خونه مصرف می‌کنه به هیچ وجه جای دیگ نمیره . درس دارم و خیلی اذیت میشم از این بابت. بددهنی می‌کنه مادرمو اذیت می‌کنه نمی‌دونم چکار کنم کمتر اذیت شم. محدودم و شرایط اینکه بیرون برم یا جایی رو ندارم فعلا. از قیافش هم داد میزنه که معتاده خجالت میکشم . بخدااا خسته شدم چکار کنم هزار راه رفتم که ترک کنه نکرد
من بابام معتاد نیس ولی رو مخه همشم حرف میزنه
سلام چند سالتونه
درک میکنم عزیزم خیلی سخته
هیچ جوره نمیشه بری کتابخونه؟ اگه نه هندزفری بذار صدای دریا بذار که چیزی نشوی موقع درس
شیشه میکشه
پدر منم همینه
به زور ببریدش کمپ
الهی بمیرم برات قشنگ میفهممت ،اما خداروشکر که زندگی شما جداست وشما تو اون خونه مهمونی ،اصلا نبینش سعی کن خودت روبکشی بالا به فکرمادرت باش که سربلندش کنی تا دهن مردم بسته بشه ،هیچ چیز بدتراز این نیس برای یک زن که همسرش اعتیاد داشته باشه
خیلی سخته خیلی سخته بعداز مصرف شیشه دیگه یه زامبی میشن
مهمون نیستم مجردم . کل جوونیو مادرمو گرفت. از وقتی چشم باز کردم مواد میکشید حتی تا حالا ی جوراب هم برام نخریده . هیچ خوبی بهم نکرده . دلم پدری میخواست که مثل کوه پشتم باشه و این ک فقط باعث خجالت زدگیم شده.
پدر من ۴۹ هیچی چیکار میتونم بکنم اکثرا همه میدونن
خودم شاغلم میخام برا خودم ماشین بگیرم یا بیشتر تو اجتماع باشم مورد خوب باشه ازدواج میکنم
همین دیشب تا خود اذان صب گریه کردم خوابیدم زتدگیمو سپردم به خدا من بابت پدری ک خودم نقشی در انتخابش نداشتم مدام خجالت زده ام درضمن ما خونه درست حسابیم نداریم من افسرده ام 🥲
ارسال نظر شما
تاپیک های به روز شده
پربازدیدترین تاپیک های امروز
داغ ترین های تاپیک های 2 روز گذشته
داغ ترین های تاپیک های امروز
