هرر روز که بیدار میشه به من زنگ میزنه که پاشو بیا خونمون خب من برم اونم میخواد بیاد بد من حیون خونگی دارم اون میترسه باید بزارمش تو اتاق میادم که از 12ظهر میاد تا 1شب من شوهرم 7میره سرکار خب 11شب میخوابیم اون شوهرش 12میره 3صبح میخوابن من اصلا تعارف نمیکنم که بیایید یهو زنگ میزنه ما امشب شب نشینی میاییم خب من 10شب جامون میندازم این تازه میخواد بیاد چه جوری بهش بفهمونم که ما زندگیمون باهم متفاوت بد من نو خونمم شوهرم ناهار میاد شامم ساعت 8باید اماده باش این یا همش بیرون یا ساعت 8تازه میخواد شام بزاره اصلا خونه بند نمیشه هر شب خونه ی نفر نه پس انداز داره نه میفهمه زندگی چی
الان که دارم اینو برات مینویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمیدونم تا کی رایگان بمونه! من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفهای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تکتک مشکلات رو گفت و راهحل داد.
خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همهش رو درست کردیم!
ببین اصلا رودربایستی نکن راحتیه تو از همه چیز مهمتره
والا با زبون بی زبونی میگم ما زود میخوابیم من کار دارم شوهرم خونس
ی وقتا انقدر زنگ میزنه که بیا بیا دیونم میکنه بد از من 8سال بزرگ تر ها برادر شوهرم از دستش اسیه شبا نمیره خونه میگیمم چرا میگه من 11شب میرسم خونه تازع باید این ببرم بیرون
واقعا با ی بچه شب من جون نشستن ندارم میان اینجا میشینن من و شوهرم انگار خواب نشستین نه حال داریم حرف بزنیم نه چیزی فقط منتظریم برن بیاد مهمون ساعت 7شب بیاد 12پاشه بره نه 12ظهر میاد بچه جاری قبلیمم نگه میداره اونم غیر قابل تحمل