بچها الان چن ساله ازدواج کردم
ولی هرموقع میخوام برم‌خونشون استرس میگیرم
اگرم بگم نمیام شوهرم یا ناراحت میشه که این ناراحتی تو زندگیمون تاثیر میذاره یا لج میکنه اونم تلافی میکنه
تا کی ما عروسا بخاطر شوهرمون باید بریم خونه کسی که بهمون خوش نمیگذره و تا چند روز بعدش ذهن و روانمون درگیره
البته اونجا خواهر شوهرامم هستن که فوق العاده سمی هستن
تیکه نمیندازن ولی غیرمستقیم بهم حرف میندازن
چ عرض کنم ...
برو محل نذار فقط بشین پیش همسرت
این سوال منم هس تا کی باید بریم چرا مردا مجبورمون میکنن اه
اگر عادت کنی که از یه گوش بشنوی و ازگوش دیگه بیرون کلی ارام میشوی
و اینکه هیچ کس هیچ کس ارزش نداره اعصابت را براش خرد کنی
فکر نکنی من راحت بودما نه
من را خیلی خیلی اذیت کردند ولی اخرش یاد گرفتم بی خیال باشم و حالا راحتم
وای منم وقتی می‌رسیم دم خونشون استرس میگیرم که باز قراره چه تیکه ای بندازه...قرار جوابشو بدم یا دعوا کنیم و....
من وقتی میرم فقط شوهرمو تحویل میگیرن ازقصد خیلی بهش میرسن مثلا میخوان سفره بندازن میگن فلانی بیاید سر سفره به من نمیگن.درحالی که اگه شوهرم کمکی هم بهشون کرده من تشویقش کردم
بعضی نگاها، حرکات وفقط خود آدم حس میکنه وبهش برمیخوره اگه براکسی تعریف کنی ممکنه اون متوجه اون حس نشه
خخخ فک کنم همشون همینن.اینا هم سفره انداختنی میگن فلانی بیایید سفره یا میوه میاره بچه هام و شوهرمو به اسم صدا میکنه الا من.فک کن بچه ۱۰ماهه روهم صدا میزنه🤣موقع سلام دادن هم جواب شوهرمو میدن کلا خوشم نمیاد ازشون
