سلام خانم ها ما سه تا جاری هستیم
جاری بزرگه همیشه انگاری از دماغ فیل افتاده بود همیشههه محل هیچ کس نمیداند و حتی صحبت های ساده معمولی رو هم نمیکنه با آدم
جاری دومی خیلی خون گرم ولی عاشق اینه همیشه ازش تعریف کنی و هندونه بدی زیر بغل ولی خب مهربونه و خوش صحبت
منم آخری هستم که از همشون کوچیک ترم
حالا میخوام اینجا و بگم
این دوتا جاریم باهم یک دعوای حسابی کردن بین خودشون دوتا هیچ کسی هم مثلا خبر نداره
بعد جاری اولی که محل سگ نمیداد به هیشکی از اون روز به بعد یهو با همه مهربونه شده (با من با خواهر شوهرم با مادر شوهرم )یهو میاد میگه میخنده البته مسخره اس خیلی خیلی هی میخواد خودشو نخود هر آشی بکنه
و این دوتا جاری با هم قهر هستن و سرسنگین
نمیدونم چیکارکنم اصلا دلم نمیخواد کسی که یک عمر تقریبا ۸سال محل سگ به آدم نمیزاشته و ادمو حساب نمیکرده یهو آنقدر نزدیک بشه
اصلا ازش میترسم انگاری 😶😶
فکر کن اون جاری دومی رفته تو لاک سکوت که همیشه خوش صحبت بود
این یکی میاد حرف بزنه
البته مادر شوهرم و خواهرشوهرمم از رفتارشان معلومه کاملا تعجب کردن و شوکه هستن که چی شده این آنقدر یهو عوض شده و حتی اوناهم نمیتونند باهاش راحت باشند یک جورین
به نظرتون چرا داره این کارو میکنه
و این که من چیکار کنم این وسط
دلم نمیخواد باهاش صمیمی بشم اصلا
چون هیچ وقت حتی کوچک ترین خیری ازش ندیدم