دوست عزیز نی نی سایت
شاید این جمله برات آشنا باشه:
همه چی خوب شروع شد، ولی یهو همه چی ریخت به هم. دوباره همون آش و همون کاسه.
و شاید این حس اذیتت کنه که انگار یه چرخهی تکراریه:
اولش جذب میشی، هیجان میگیری، ولی کمکم همون الگوهای قبلی میان بالا:
بیتوجهی
سلطهگری
کنترلگری
عاطفهی قطره چکانی
و بعد دوباره چیزایی درون رابطه می بینی مثل:
خیانت
سرگرم گوشی مویبایل شدن
دیر آمدن ها
رفت و آمدهای مشکوک
بداخلاقی ها
توهین و اهانت ها
و...
و تو میمونی با یه سؤال:
من چرا دوباره تو همچین رابطهای افتادم؟
جذب رابطه سمی، اتفاقی نیست
اینکه بارها جذب آدمهایی شدی که تو رو زخمی کردن، نشونهی بدشانسی یا ضعف نیست.
بلکه الگوهای ناخودآگاه در انتخابهات دخیلن.
ما از کودکی، مخصوصاً از روابط اولیه با والدین، الگوهایی در ذهنمون شکل میدیم:
عشق یعنی نادیده گرفته شدن
توجه یعنی باید بجنگم براش
امنیت یعنی باج دادن
صمیمیت یعنی ترس از رها شدن
و وقتی بزرگ میشیم، ناخودآگاه همون الگوها رو دنبال میکنیم.
نه چون دوست داریم آسیب ببینیم، بلکه چون آشناست. چون مغز، آشنا رو امنتر از ناشناخته میدونه.
رها شدن از رابطه سمی همیشه به معنی جدا شدن نیست اگه هر دو طرف بخوان رابطه رو درست کنن.
با احترام