واقعا نمیدونم چی بگم ۳ شبه خواب های رندوم ولی ترسناک میبینم.
شب اول:دو بار خواب دیدم با دو موضوع کاملا متفاوت اصلا یادم نیست ولی اخرش یکجور تموم میشد. با تیر خوردن من حتی شاید مردنم
شب دوم : هیچ چیزی یادم نیست فقط هر چی بود وحشتناک بود. دیدم یکی از کاسب های محل مرده هیچی یادم نیست
امشب یا شب سوم: با دایی و مامانم بیرون بودیم و دیدم یکی از کاسب های محل مرده و ما از کنار جایی براش مراسم گرفتن رد شدین. خونه ی ما توی یه کوچه ایه که وقتی از اون کوچه بیای بیرون به یک کوچه ای میرسی که چند تا کوچه ی دیگه بجز کوچه ی ما توش قرار داره و اسم کوچه ی خودمونو میزارم A و اسم اون کوچهه که به جز کوچه ی ما توش چند تا دیگه هست رو میزاریم B ما داشتیم از کوچه ی b رو میشدیم اما اون کوچه مثل همیشه نبود و به جز کوچه ی a دیگه کوچه ای نبود منو مامانمو داییم داشتیم رد میشدیم که دیدیم یه سری ادم با صورت چروکیده (که انگار رو پوست صورتشون یه بشکه اسید خالی کردن) معلوم نبود چیکار میکردن. صورتشون خیلی وحشتناک بود. و مامانم بهم گفت اونا قوم خیلی عصبانی هستن اصلا بهشون نزدیک نشو مخصوصا الان گفتم چرا گفت یه دختری قبلا عاشق یه پسری بوده و پسره هم همینطور الان پسره مرده و دختره تو عصبانی ترین و قم گین ترین حالت خودشه گفتم چرا عصبانی و گفت اونا الان پیر شدن ولی هیچ وقت باهم ازدواج نکردن برام مهم نبود ولی مامانم مجبورم میکرد تا بدوم رسیدیم به کوچمون همون دختری که مامانم میگفت رو دیدم که وسط کوچه در حال کریه کردن داشت میخزید صورتش کاملا چروک بود اما نه مثل افراد پیر خیلی وحشتناک تر که مثل یه ماسک رو صورتش بود و با موهای بلند و کاملا سفید و دیدم کلی ادم بعد از اون زن وایسادن ما رفتیم اون طرف و دیدم قفل درا کاملا عوض شده و ما اونجا گیر کردیم اونقدر که اونجا ادم بود نمیشد دید اما بهم تلقین شد که اون دختر اومد که دخل هممونو بیاره
میدونم شاید مسخره باشه ولی اون صورتا ....
حالا این خوابو من دارم به صورت ملایم تر و خوب یکم غیر ترسناک تر بازسازی میکنمش
خیلی وحشتناک بود
حس منو نمیتونید درک کنید
انقدر ترسیده بودم که به خودم اومدم دیدم نشستم تو رخت خابم
