آها اونموقع ها نه
بعد ازدواج رومیگم
زیاد دوست نبودیم یعنی کلا چندماه شد که روز تولدش مادربزرگش فوت شد واصلا نشد حتی بهش تبریک بگم
بعدشم که نامزد شدیم روزتولدش مامان بابام یه ساعت واسش خریذن که از طرف هرسه مون بود چندماه بعدشم عروسی کردیم دیگه هرسال از پول خودش واسش کادوو کیک میخریدم