2777
2789
عنوان

کسی اینجا هست که هیچ دوست صمیمی نداشته باشه❓️مهمه

| مشاهده متن کامل بحث + 398 بازدید | 49 پست

من ندارم .بخاطر شوهر الانم دیگه ندارمشون خداروشکر که ندارمشون چون تو ازدواجمون سنگ اندازی کردن فک کنم خودشون به شوهرم چشم داشتن و اینکه اومد منو گرفت اونا خیلی حسودیشون شد 

زندگیم عادیه بنظرم یکی از اعضای خانوادت دوستت باشن کافیه و به هیچ عنوان غریبه هارو دوست نگیرید

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

قبل ازدواجم... اینجور بودم.. یک دفتر داشتم. بولت ژورنال.. 

توش حال و احوال هرروزه ام رو دقیق یادداشت میکردم

کارایی که باید انجام بدم کارایی که کردم ارزوهام احوالاتم خواسته هام و همه چی... 

یک بخشی هم داشتم... 

یک شهیدی رو به عنوان رفیق انتخاب کرده بودم باهاش صحبت میکردم یا با صاحب الزمان حرف میزدم... 

با خدا خیلی اوقات صحبت میکردم و سعی میکردم مراقبه که میگن رو انجام بدم که خودم رو همش در محضر خدا ببینم و... 

احوالاتم بیشتر اینجور میگذشت... 

به هرحال ادم نیاز به یک هم صحبت داره میدونی 

من دوست صمیمی دارم ولی اونا فقط با من صمیمی ان ، من نمیتونم بهشون اعتماد کنم نمیدونم چرا ...

منطقی محور✅️نه موج محور❌️خانوما من عصبانی نیستم، فقط بعضی وقتا جدی ام.. خودتون تو ذهنتون برای پیامام ایموجی بذارید که از حالت خشم در بیاد شما ناراحت نشین😂🎀. ولی آقایون ناراحت بشن.🚫درخواست دوستی نمیپذیرم 

منم سه تا دوست داشتم  برای بیرون و کافه، اما هیچوقت رازامو نمیگفتم و همیشه امن موندم

برعکس اونا که همه راز هاشون رو با هم درمیون میذاشتن و موقعی که با هم دعوا می کردن 

جلوی جمع همدیگه رو خجالت زده میکردن

من همیشه با همه خوب بودم و همه هم باهام خوب بودن 

چون روابطم رو سطحی نگه میداشتم

اولش که از هم‌ جدا شدیم شروع به گریه کردم

دوستام دلداریم دادن

اما من مشکلم دوری از اونا نبود من مشکلم ترس از تنهایی بود

که البته الان بالاخره بهش عادت کردم 

تا حدودی میتونم تنهایی بیرون برم

خوشبختانه یه خواهر دارم و با اون گاهی اوقات میرم بیرون

اکثر ساعاتای روز تنهام و به کارای خودم میرسم 

در اینده اگه دوباره بخوام دوستی پیدا کنم، همین رویه رو ادامه میدم

از صمیمیت زیاد و معاشرت خانوادگی هم خوشم نمیاد

من یه دوره ای چند تا اکیپ دوستی داشتم 

بین اینا تو سه تا اکیپ دوستای خیلی صمیمی داشتم این دوستای خیلی صمیمیم هر کدوم به نحوی دوستای دیگمو حذف کردن 

بعد چون این سه تا اکیپ رو یه اندازه دوست داشتم و حسودی همدیگه رو میکردن انقدر منو لای منگنه گذاشتن که با دوتاشون کات کاملم با یکیشونم دورادور خبر همو داریم 

بهترین دوستت خودتی عزیزم هرکسی به بهانه منفعت بردن ازت بهت نزدیک میشه هر کسی

من چندتا دوس صمیمی داشتم تو دانشگاه و خابگاه باشون دوس شدم خیلی دوسشون داشتم ولی فهمیدم پنهانی گروه زدن منم عضو نیستم علاوه بر این ازشون ضربه خوردم همه شونو بلاک کردم 

بعضی روزا دلم میخاد یه دوستی داشته باشم باش برم خرید ، بریم کافه ای جایی 

الان دیگه تنهای تنهام 

دوست صمیمی خیلی دارم حتی با دوستای صیمیمی دوران دبستانم هم رابطه دارم بیرون میرم باهاشون اینا

دوست معمولی هم خیلییییی زیاد دارم گاهی با اینام میرم بیرون

با دخترای همسایه و کوچمون هم خیلی رفیقم با هم پارک اینا میریم

با دخترای فامیل که دیگ خیلی خیلی رفیقم😅

کلا به اجتماع و ادم ها علاقه دارم😻

من دوست صمیمی چند تا دارم، غریبه هستند

ترجیح میدم دوستهام غریبه باشند تا نه من به خانواده ش دسترسی داشته باشم نه اون

 با دوستهام نسبت به خواهرهام  راحت ترم. 

چون اگر امروز با خواهر یا مادرم درد دل کردم ،فرداش یا چند روز دیگه از نگاهشون میفهمم که مشکلم بینشون مطرح شده و رازم برملا شده.

اما با دوستهام ساعتها حرف میزنیم هر چی از ته دل داریم میگیم بدون اینکه همدیگه را سرزنش کنیم، سعی میکنیم به همدیگه کمک کنیم ویا حداقل باعث رفع دلتنگی هم بشیم.

اللهم صل علی محمد وآل محمد وعجل فرجهم.                          یا غیاث المستغیثین

من ندارم الان . تو مجردی کلی دوست و رفیق داشتم رفت امد داشتم بعد ک متاهل شدم اولش با مادر شوهر تو ی حیاط بودیم کم کم پای همه رو از خونم برید حتی پدرمو برادرامو بعد ی مدت ی سالد کوچیک باز کردم یکسال نشد اونقد تو گوش شوهرم خوند که کافه باز کرده کار نمیکنه فقط برای اینکه دوسه نفر باهام دوست شده بودن و گاها میومدن .سالن تعطیل شد تماسای تلفنی هم کم و کمتر شد . الان بعضی وقتا واقعا حرفام تو دلم گنده میشه ولی کسی نیس ک باهاش درد و دل کنم . البته خودمم الان پوست کلفتتر شدم اصلا یادم رفته درد و دل چه شکلیه .یعنی دوس ندارم کسی رو با مشکلاتم ناراحت کنم .برا پر کردن وقتم کارای خونه و بچه ها گه گاهی عبادت و قران و الانم ک ی باغ داریم هر روز از ساعت چهار مجبورمون میکنه بریم اونجا تا اخر شب . 

یعنی زندگیم بی محتوا شده کلا. ببخش طولانی شد 

من دوست صمیمی ندارم چرا؟ چون همیشه ته روابط صمیمی یکی دنبال منفعت شخصی خودش بوده ...من دوست زیاد دار ...

چقدر این جملتو دوست داشتم، که بعضیا برا کافه رفتن خوبن بعضیا برا پیاده روی و... خیلی دوست دارم اینطور فکر کنم منم، متاسفانه با هرکی دوستی میکنم صدمو براش میزارم و یمدت بعد اذیت میشم از طرفش :) و فکر میکنم شاید من ادم بدی ام

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792