ی حیاط بزرگ هست همسر منم تو اون حیاط خونه درست کرد تجربه و اکاهی نداشتم وگرنه نمیذاشتم اینجا هزینه کنه خونه مادرشوهرم تو این حیاط هست واجازه نمیدن دیوار بکشیم ومستقل باشع بنا بر دلایلی هر وقت با شوهرم بحثم میشه میفهمه ومیاد خودشو میندازه جلو اینقدی ازش تنفر دارم که نگو خوبی هایی هم داره ناگفته نمونه ولی این اخری با تهمتی ک بهم زد ودلم شکست حتی خوبیهاشم گفتم بدرد خودش مبخوره قسم خوردم حتی نگاشم نکنم بخاطر اینگه تو ی محیط هستیم پسرم و شوهرم منع نمیکنم اونا باهاش در ارتباطن بنظرتون مانع رفت وامد همسرمم بشم هرچند همسرم تحت هیچ شرایطی پشت ب مادرش نمیکنه طرف منم هست اما ترک نمیکنه اونا را