من این روزا دغدغهی خاصی ندارم
کار خاصی هم ندارم
قبلا کل روزم با درس و تحقیق و کارای خونه و مهمونی و اینجور چیزا میگذشت... اصلا وقت سر خاروندنم نبود!
الان که فعلا بساط دانشگاه و امتحان برچیده شده
شرایطمم طوریه که دیگه نه مهمونی میرم نه کوچیکترین کاری تو خونم انجام میدم
غذا درست نمیکنم و غذا هم نمیخورم
چون معتقدم که ظرفی کثیف نکردم، پس ظرفا رو هم نمیشورم
شوهرم یکی دو بار بهونه آورد که دستش به مایع ظرفشویی و حتی به دستکش!! حساسیت داره و نمیتونه ظرف بشوره
منم گفتم تو دستاتو وقتی کثیفه با چی میشوری؟ با همونم ظرفاتو بشور
دیگه بهونهایی نداره
اون بنده خدا هم آدم خیلی مرتبیه... همهی ریخت و پاش و شلختگی خونه مال من بود که الان که عبن جنازه همش جلو کولر ولو میشم هیچ ریخت و پاشی ندارم و خونه مرتبه مرتبه!
اصلا حس هیچی نیست... قبلا حداقل آخر وقتم که میشد نمازمو میخوندم الان نزدیک یه هفتس همونم نمیخونم
دیگه به کلی احساس لجن بودن دارم
اینقدر ذلیل شدم که کلللللل روزو منتظرم قسمت جدید عشق ابدی بیاد بعد اونم میرم نظر هیتراشونو دونه دونه میخونم
شنبه یکشنبه هام اصلا نمیگذرهههههه انگار
شوهرم برا اینکه خیر سرم از تابستون حداقل یه استفادهی مفید کرده باشم ترغیبم کرد کلاس رانندگی ثبت نام کنم و گواهینامه بگیرم که ماشینو بده به من
روزی دو جلسه میرم کلاس و بعد هر جلسه میام خونه سه چهار ساعت میخوابم
به قول ترانه :
حالم بدههههه 😭😂 من نمیتونم بد باشم 😭😂
نمیخوام اینقد بد باشم ... این من, منِ واقعی نیست 😭😂
( اینا همش حرفای اون اسکله )
شما در طول روز چیکار میکنید که سرگرم شید لااقل؟
من که واقعا به بی مصرف ترین، بیکار ترین و بی عار ترین و بی خاصیت ترین ورژن خودم تبدیل شدم و حالم از خودم به هم میخوره دیگه