2777
2789

سلام دوستان حس میکنم خانواده شوهر یا عده گرگ تو پوست میش هستند هر چی خواستم اونا رو مثل خانوادم بدونم نشد بی اعتمادم کردند شوهرم پسر بزرگ خانوادشونه ولی کمکش نمیکنن با اینکه هر وقت داشت کوتاهی نکرد اینا من رو دلسرد کرده که به اون پسرشون ک همیشه ادعای طلبکاری میکنه جونشونو میدن،الانم به دلایلی و مجبوری قراره بریم کنارشون زندگی کنیم تو رو خدا بگین چطور خونسرد باشم

همیشه پایان شب سیاه و تاریک ،سپیده دم است

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

مجبوری هم نرو باهاشون زندگی نکن

چیکار کنم وقتی بی خبر از من رفتن وام به اسم شوهرم گرفتن دیگه بهمون وام مسکن نمیدن مجبورم ی مدت ی جوری کنار بیام ولی خیلی سختمه

همیشه پایان شب سیاه و تاریک ،سپیده دم است

واقعا نمیدونم فقط میتونم بگم خونسرد باش 🥲😂مجبورید برید کنار اونا زندگی کنید راهی نیست که نرید؟بعد ...

متاسفانه طبقه بالا رو وامش رو به اسم شوهرم گرفتن و فعلا نمی‌تونیم دوباره خونه بسازیم بهشم دیگه وام مسکن نمیدن

همیشه پایان شب سیاه و تاریک ،سپیده دم است

سخته خب مگر واقعا دایورت کنی سعی کن معمولا خونه نباشی کلاسی برو سرکار برو یه کاری بکن

راستش رفتار شوهرم هم من رو میترسونه حس میکنم نمیتونه هندل کنه حریم خصوصیمون رو

همیشه پایان شب سیاه و تاریک ،سپیده دم است

راستش رفتار شوهرم هم من رو میترسونه حس میکنم نمیتونه هندل کنه حریم خصوصیمون رو

خب نرو اونجا    من یعنی حاضر نیستم ختی تو یه محل زندگی کنم با اینکه اصلا نه اونا کاری بهم دارن نه من اجازه میدم دخالت کنن

خب نرو اونجا من یعنی حاضر نیستم ختی تو یه محل زندگی کنم با اینکه اصلا نه اونا کاری بهم دارن نه من ...

واقعا سخته منم که  مثل اونا ریاکاری بلد نیستم ظاهر و باطنم یکیه فقط خدا بخیر کنه به خاطر سختی مستأجری نیفتم تو چاه هزار مشکل دیگه

همیشه پایان شب سیاه و تاریک ،سپیده دم است

خب نرو اونجا من یعنی حاضر نیستم ختی تو یه محل زندگی کنم با اینکه اصلا نه اونا کاری بهم دارن نه من ...

اگر نرم همون بردارشوهر آماده خور خونه ای که ما زحمتسو کشیدیم میاد توش حداقل گفتم ی مدت اونجا باشیم بعداگ خدا خواست شوهرم انتقالی گرفت بریم یه شهر دیگه اینم بدیم اجاره

همیشه پایان شب سیاه و تاریک ،سپیده دم است

منم هرکاری میکنم دلم با خونواده شوهرم صاف بشه

نمیشه که نمیشه....

خیییلی اذیتم کردن....بخدااا خیلی تلاش می‌کنم هردفعه میگم بخاطر رضای خدا میبخشمشون و....

ولی بازم با رفتاراشون گند میزنن به اعصاب من....

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز