من جدا شدم با یه اقایی اشنا شدم‌که اونم جدا شده دقیق مینویسم حتی حرفای که درمورد همسر سابقش گفت

اقایی که یه پسر بچه ۱۱ ساله داره که بیماری لوسمی داشته کودکی الان دیگه کنترل شده و به گفته خودش هدچی کار کرده این مدت خرج دارو هاش شده زنش جدا شده که میگه بهم خیانت کرد .خونه وماشین نداره بنا و سقف کاذب کارش .خودش میگه شرایط مالیم جالب نیس .ولی میتونم زندگیم اداره کنم تلاشم میکنم‌ مبگه اندلزه دوتا خونه خرج پسرم کردم و کارم  میگه یهو ۶ ماه سرکارم یهو ۳ ماه بیکارم  باید دیگه حواسمون باشه نه که سختی بکشی بهم پیشنهاد ازدواج داده تو مجازی باهم دوست شدیم سر یه کامنت تو اینستا ولی دیگه ادامه دادیم ‌ . اعتقاد شدیدی به اسلام داره راستش از قوم تورک تبریز و اعتقادش اینه عروس مث دختر ادمه وکمک به مادر شدهر بد نیست.‌ شدیدن اعتقاد داره که خداروزی رسون همیشه به شوخی میکه ۶ تا بچه میخوام.ولی یه جور حجب وحیا ایمانشم خوبه  نظرتون بگید این ایمانش این هول نبودنش بد جور دلم برده  خودمم یه دختر دارم که ۱۸وسالشه راستی درمورد زن سابقش و جدایش پرسبدم اینارو گفتمنم موقع طلاق همه چی دادم که دیگه نبینمت به جز عکسهای پاره م و کتابام همینهر چیزی مهریه طلاها پول رهن و حتی بین فامیلا ک قره کشی میزان اون موقع بیست میلیون بود پول یه سمند😂و و و و همه چی اساس خونه ک خریده بودم بجز پسرم و عکسهای پاره و کتابناک هیچی از اون خونه بر نداشتممن باز کار میکردم دابخدا بخدا من اندازه یه خونه برا فقط اسباب بازی بچه م خرج کردممن اگه بازم برگردم به اون روزا بازم همین سختی و بچه مو انتخاب میکنم به کسی نمیدمببین اون حتی تختخواب بچه ی منم برده بود با کمد و اسباب بازی‌اش همه جا هم گفته بود من همه چی رو بخشیدم ک از اون زندگی بیام بیرون وقتی از من سوال میکردندمیگفتم حق با ایشون درست میگن ولی الان بعد سالها کسی حتی اسم اونو یادش نمیاد ن موقع جدایی گفت این توله تو تونستی نگه دار نتونستی بده بهزیستی بعدها ک آرتام پنج سالش شده بود اینم از دور دوره‌اش برگشته بود اومده بود شکایت کرده بود که من پسرمو گاهی می‌خوام ببرم خونه م ببینمش منظورش خونه ی شوهرش منم اجازه ندادم اگه شوهرش آدم درستی بود بچه ۱۰سالش خونه اینو اون بزرگ نمیشدچرا خطا نکرده م خطام زیاد بود من هیچ شناختی از زنها نداشتم یعنی هیچ زنی و دختری تو زندگیم نبود بجز مادر و خواهرم ک  من یاد بگیرم چجوری محبت کنم چه اندازه محبت کنم ..حدود چی باشه محدودیت چی باشه ..ببین هیچوقت نباید این باشه که شما کسی رو آزاد بزاری آزادی تو افکار هر کسی متفاوته من قصورم ندونستن بودیعنی از فرط دوست داشتن و اینکه باید از من راضی باشه رسماً خود زنی کردمخطای من بیشتر از اونهاما مال من ظلم به خودم بوده برا اون گوه کشیدن به زندگی طرفش