به اندازه تمام عمری که تا الان داشتم و از وقتی یادمه
پدرم مایه ی شکنجه ی مامانم و ما بچه هاش بوده
عذابی که انگار تمومی نداره
هرروز یه داستان جدید یه غصه یه استرس
مامان بیچاره م یه طرف
منی که بچه ی اول بودم هم نابود شدم به خاطر این ادم
نمیبخشمش هیچوقت