سلام
من خونمون حیاط داره میشینم بازیافتی هارو جمع میکنم زیاد ک جمع شد
میدم ب یه نیازمند بفروشه برا خودش
مادر شوهر و خواهرشوهرم اومدن خونمون دیدن زیاد بازیافتی جمع کردم بیشترم قوطی شیر خشک بود
نشستن قوطیارو شمردن
ای وااای تو چرا شیر خودتو نمیدی
شیر خودت مگه چشه
پسرمو بدبخت کردی اینهمه شیر خشک بخره
کجات کوچیک میشد اگ شیر خودت میدادی
خواهر شوهرمم همینطور نق زد
اخه ب شماها چ فضولا
منم هیچی نگفتم سکوت کردم
بغضم گرف ولی چیزی نگفتم
یه بار دیگ اگ گفتن چی بگم بشون