2777
2789

حدود یک ماهه با خانواده شوهرم قطع ارتباطم 

شوهرمم میدونست حق با منه اما سکوت میکرد 

تااینکه چند شب پیش خواهرشوهرم و جاریم اینا همشون مهمون مادرشوهرم بودن مام تو همون ساختمونیم دخترم هی التماس میکرد مامان توروخدا برم پیش عمه شوهرمم دستشو گرفت بردش ولی من نرفتم زودم اومد پایین گفت میدونستم تنهایی حوصله سر میره 

روز بعدش مادرشوهرم زنگ زد نصاب پرده داره میاد آشناس به زنت بگو شربت درست کنه بفرسته برام منم فوران کردم به شوهرم گفتم دیشب که مهمونی میداد زنتو یادش نبود یک ماهه سر هیچ و پوچ با من دشمن شده (من سه ماهه اومدم واحد خودم دوسال با مادرشوهرم زندگی کردم)

گفتم چطور وقتی مریض بود عیادت میومدن من خوب بودم الان شدم بده موقع کلفتی منو یادشون میوفته خلاصه کلی گفتم اونم رفت واحد مادرش در باز بود صدا میومد یعنی جگرم حال اومد با مادرش گفت شربت درست نمیکنه زنم اونم گفت چرت گفت مامان تو یک ماهه جواب سلام زنمو نمیدی الان شربت میخوای گفت زنت پر روعه جواب بزرگترشو میده قدیما عروس جرات نداشت تو صورت مادرشوهر نگا کنه شوهرم گفت مامان بس کن اول صبحی فتنه بپا نکن یعنی زن من تو این چند سال یه لیوان آب دست تو نداد تو خوبیش جلو چشمت باشه کم این مسئله رو کش بدی؟خودتم میدونی زن من از دوتا خواهرام بیشتر بدردت خورده شدی عین بچه ها مگه مادرشوهرم برگشت گفت ساکت شو تو عرضه نداری جواب زنتون بدی ادبش کنی با من با حرمت رفتار کنه گفت مامان آدم باید حرمت ببینه حرمت بگیره یهو پدرشوهرم زنگ زد مادرشوهرم زنیکه شروع کرد داد بیداد که پسرت اومده تو خونه خودم یکی به دو میکنه شوهرم تمام حرفا رو به پدرش هم گفت آخرم گفت بده اون یکی عروست کاراتو بکنه شما یکیو میخواین عین مار بپیچه خوش هط و خال باشه سرتونو شیره بماله با این سنو سال هنوز خوبو از بد تشخیص نمیدی چی بگم بهت آخرشم اومد خونه ولی تا اخر روز گرفته بود ولی واقعا دلم خنک شد دوسال تمام گفتم بنده نبینه خدا که میبینه همه حور خوبی کردم براشون اما الان شدم بده

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778

جدیدترین تاپیک های 2 روز گذشته

پژمرده

amika9 | 9 ثانیه پیش

🖤🍷

miss_zhina | 5 دقیقه پیش
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز
توسط   asraam  |  4 ساعت پیش
توسط   آرزو1388  |  21 ساعت پیش