2777
2789
عنوان

خاطره ی دوست سمی

99 بازدید | 15 پست

این خاطره برای دوران کنکورمه و هنوز یادم نرفته 

من و سه تا از دوستام تو سالن غذاخوری مدرسه بودیم 

من از ۱۳ سالگی باشگاه میرفتم سال یازدهم دوازدهم دیگه بخاطر کنکور نرفتم و یکم اضافه وزن گرفتم 

یکی از دوستام خودش بازیکن حرفه ای بود و مامانش مربی بود و اینا 

سر صحبت باز شد و من گفتم بچه عا من واقعا دوست دارم برم باشگاه 

با صدای بلند داد زد که تو؟؟ تو میخوای بری باشگاه؟ تو اصلا با این هیکل میدونی باشگاه چه شکلیه؟

من اصلا شوک شدم دوست صمیمیم بود یکم که همه ساکت بودیم یهو نشست رو زمین شروع کرد بلند بلند با حالت گریه که ببخشید من ادم بدجنسی ام من خیلی بدم فلان…😐😐😐

الان که دارم اینو برات می‌نویسم، کاملاً رایگانه، ولی واقعاً نمی‌دونم تا کی رایگان بمونه!
من و دخترم بدون حتی یه ریال هزینه، یه ویزیت آنلاین از متخصص حرفه‌ای گرفتیم. کامل بدنمون رو آنالیز کرد، تک‌تک مشکلات رو گفت و راه‌حل داد.

خودم کمر و گردنم خیلی مشکل داشت، دخترم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت… و باورت میشه؟ همه‌ش رو درست کردیم!

اگه تو یا یکی از عزیزات مشکلات اینجوری دارید، همین الان تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

اینقد سمی آخه؟🤷🏻‍♀️

بهدا بدتر ازاین خودمو میگم که غیبتم نشه یه دوستی داشتم همش منو مسخره میکرد درصورتیکه ازش خیلی سرتر بودم بعد زدو با یه پسری دوست شد پسره اصلا دوسش نداشت همش بی محلی و بی توجهی میکرد من هرچی غیر مستقیم و مستقیم میگفتم این دوست نداره نمیخواد باهات ازدواج کنه فکر میکرد من حسودم منم میرفتم پشت سرش با بقیه غیبت میکردم که خنگه نمیفهمه پسره نمیخوادش که حرصمو خالی کرده باشم🥴

🇮🇷❤️🇮🇷❤️🇮🇷

ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
پربازدیدترین تاپیک های امروز