بچم پیش خانواده شوهرم بودنی هربار یچیزیش میشه بخاطر سلیطه بازیاشون چیزی نمیگم ولی به شدت ناراحت میشم چون چند هفته طول میکشه خوب شه
حالا باز ۵دقیقه پیش مادرشوهرم بود بازی میکردن زخمی شد کلی خون اومد و گریه کرد هیچی نگفتم
فرداش پرسیدن خوب شد گفتم نه و دیدن ناراحتم شروع کردن که مگه دست خودت بودنی هیچیش نمیشه
شما بودین بازم میرفتین باهاشون جایی؟چیکار میکردین
خودت توعنوان گفتی ناخاسته دیگه اتفاق ممکن هرجایی باشیم پیش بیادسخت نگیر
ناخواسته باشه ن
اول اینک بچس شیطنت خودش باعث شد آسیب ببینه
بعدم تنها میدونی مراقبش نیست تنها نزار بره
آخه از این عصبانی شدم که من تاحالا چیزی بهشون نگفتم
هربارم که اتفاقی افتاده ولش کرده بودن به امون خدا و افتاده یا خورده جایی در حالی که از بچه خواهرشوهرم مثل چشماشون مراقبت میکنن
اونوقت انتظار دارن حتی ناراحتم نباشم و بگم فدا سرتون
بچه دخترتون ب اتون عزیزه و انتظار دارین بچم برام عزیز نباشه
ناخواسته یبار میشه نه هرسری وقتی سری دوم تکرار میشه یعنی اهمیت نمیدن منم که بچمو از سر راه نیوردم با خودم میبرم با خودمم میارمش اونجام حواسم بهش میشه
