نامزدی که

دختره دختر عموش بوده و دختره با یکی دوست بوده پسره میره خاستگاری بابای دختره میگه باید بری سربازی بعد دخترمو بهت میدم پسره میره نامزد من میره خاستگاریش بابای دختره هم میگه هم برادر زادمه هم پسر خوبیه هم فلانو اینا دخترشو میده به این بعد دختره بعد از چند وقت که پسره از سر بازی میاد به نامزد من میگه اگه منو طلاق ندی خود کشی میکنمو اینا نامزدم گوش نمیده بعد دختره با دوست پسره میره تو رابطه و خیانت میکنه و بعد طلاق میگیرن 

من هم تا الان نه از نامزدم و نه از مادر شوهرم خاهر شوهرم پرسیدم چه خبر بوده و قضیه چی بوده اما از تو خود خوری میکنم 

و اینم میدونم که دوره نامزدی واسه اشناییه و به اختلاف میخورن و تموم میشه اما خیلی جاها ازش یه اثاری میبینم لباسش تو کمد دیواری خونم بود همه ی وسایل هایی که داماد باید میخرید خریده شده بود و احساس میکنم سلیقه اونه و حتی یک بار هم نامزدم نمیدونم از دهنش پرید یا چی بهم گفت اون تولدش بهار بود تولد منم بهاره