پسره ماشین میگن داره موتور داره خونه نداره از این پاستوریزه هاست سرو ساده ها تو کار طلا سازی از ظاهرش اینا بدم نیومد هنوز ندیدمش از نزدیک ولی مااااااادرش رو دیدم همونی بود که میترسیدم بهم گفت دختر باید توقعش پایین بیاره وگرنه میترشه از این تیکه پرونا خیلی بدم اومد بعدش جواب پری به خواهره پسره دادم خیالم راحت شد از اینا بگذریم اصلا دلم باهاشون صاف نیست چون میگن پدرش هم خیلی از این سخت گیرا و دخالت کناس تک پسره بعد آشنامونه یه بهونه بیاریم رد شه بره من نمیخوام حتی ببینمش اونا منتظر خبر من هستن