همه چیز رو میگم که بهتر راهنماییم کنید
از ساعت ۷ صبح تا ۵عصر سرکاره.کارش پشت میز هست و برای همین کمردرد داره...
اصلا اهل کمک کردن نیست حتی یه لیوان آب میخوره نمیذاره روی سینک
چندوقتیه لباسشویی نمیشه راه بندازم،لباسها رو خودم میشورم
دیروز خواست حموم بره گفتم تیشرت و شلوارت رو خودت بشور...
برگشت گفت پس تو رو برای چی گرفتم؟
از حرفش خیلی ناراحت شدم؛بنظرم پشت حرفش فکرنبود و قصد توهین نداشت
ولی باحرفش سرسنگین شدم،باهاش سرسفره ننشستم؛اصلا همه بدیهاش مدام توی ذهنم پررنگ میشه از دیروز
بنظرتون به سرسنگینیم ادامه بدم؟یا تخته گاز برم و هرچی توی دلم هست رو بگم که تو منو برای بشوور بساب میخوای و فلان🥲
این هم بگم انگار اصلا حرفش یادش نمونده،میگه ازاینکه گفتم لباسم رو تو بشوری ناراحت شدی؟باشه خودم میشورم،من هم اینقدر ناراحت بودم و نخواستم جلوی دخترم بحث کنم علتش رو نگفتم
عذرخواهی هم کرد ولی نه برای حرفش،چون اصلا یادش نمونده چی گفته و معنی بدی داشته