سلام یک سال نیمه ازدواج کردیم خیلی خانوادش اذیتم م کردن خیلی تو این یکسال ماهی نبود ک نیام بقهر دیگه دو سه ماه قبلی اومدم ک طلاق بگیرم فهمیدم باردارم باواسطه اونا برگشتم ولی چه برگشتنی دو روز بعد دعوامون شد همه خانواده ش ریختن تو خونه ام این سریعی ب بهانه دکتر رفتن اومدم خونه مادرم که دیگ قصد برگشت ندارم
میخوام مهریه ام بزارم اجرا
شوهرم بیکاره خانواده شوهرم نمیزارن بره یه شهر دور سرکار میگن خودمون یه بخور نمیر کمکت میکنیم نرو اونم منتظر همین پوله س ماهی ۵ میلیون بخوام برم دکتر برا بچه مادرشوهرم ب شوهرم میگه سنو گرافی نده زنت چرا بره دکتر همین ماما بهداشت کافیه چرا میخاد الکی پول بتراشه برات شوهرم دوهفته رفت یه جایی سرکار شبانه روزی بود منم بستری بودم تو بیمارستان تو شهرمادرم شوهرم گفت کی میای گفتم نمیتونم بیام فعلا پیش مادرمم اینو ب خانوادش گفت گفتن باید از کار دربیای تا زنت برگرده خونش نمیخوام دیگه برگردم اینا زندگی برام زهر کردن از وقتی باردار شدم بدتر شدن