آبجیم قرار بود با ی پسره ازدواح کنه سال آخر دانشگاه پسره زد زیر قولش رفت با یکی دیگ
آبجیم با گریه برای آزمون استخدامی میخوند
کل فامیلمون از اینکه تو این وضعیت بود خوشحال بودن
میومدن بهش میگفتن مریضی گرفتی
چت شده دختر برو ازدواج کن
آبجیم چیزی نمیگف چون به خودش ایمان داشت
و پافشاری کرد و قبول شد الانم وکیله
خواستم بگم که تو قوی تر این حرفایی
تو قبول میشی دختر
نگران نباش
بشین بخون و همیشه برای انگیزه گرفتن اون حالت تمسخر کردن خالتو یادت بیار
چون قراره ناراحت شدنشو ببینی