2777
2789

یه سوال بپرسم؟ کمی طولانیه ولی خواهشاً بخونید و منصفانه نظر بدین

امروز1404/۳/۱۱خیلی درمونده و افسرده ام ولی امیدم به خداست از خدا میخام یه نگاه ویژه به زندگیم بکنه که بگم خدایا شکرت نتیجه صبرمو بهم دادی.امیدوارم چند وقت دیگه که به امضام نگاه میکنم با خودم بگم چه روزای بدی بود خداروشکر گذشت... خدایا همه چیزو سپردم به خودت نذاری اون اتفاق بیوفته 💔😭

یه تجربه بگم بهت. الان که دارم اینجا می نویسم کاملاً رایگان، ولی نمی دونم تا کی رایگان بمونه. من خودم و پسرم بدون هیچ هزینه ای یه نوبت ویزیت آنلاین کاملاً رایگان از متخصص گرفتیم و دقیق تمام مشکلات بدنمون رو برامون آنالیز کردن. من مشکل زانو و گردن درد داشتم که به کمر فشار آورده بود و پسرم هم پای ضربدری و قوزپشتی داشت که خدا رو شکر حل شد.

اگر خودتون یا اطرافیانتون در گیر دردهای بدنی یا ناهنجاری هستید تا دیر نشده نوبت ویزیت 100% رایگان و آنلاین از متخصص بگیرید.

یه سوال بپرسم؟ کمی طولانیه ولی خواهشاً بخونید و منصفانه نظر بدین

داستان از این قراره که ما و عروسمون رابطه خیلی خوبی داشتیم ده ساله که ازدواج کرده و سنشم کم بود اما واقعا صبور و مهربون بود داداشم خیلی زود عصبی میشد و همیشه به هرطریقی اذیتش میکرد  و باهاش قهر میکرد اما این صبوری میکرد و خیلی احترام مارو داشت.تا پارسال که داداشم بهش گفته بود حق نداری با خانواده ات رفت و آمد کنی.هشت ماه این بنده خدا با خانواده اش رفت و آمد نداشت گوشیشم داداشم گرفته بود همش به ما می‌گفت با شوهرش حرف بزنیم و ما هم راستش از داداشم میتزسیدیم و چند دفعه گفتیم داداشم به حرفمون گوش نداد تا اینکه داداشم به خواهرش تهمت هرزگی میزنه.و می‌ره دم خونشون کلی داد و بیداد و آبروریزی راه میندازه خواعرشم میگه هرچی به من میگی خواهر خودته و لیاقت خواهرمو نداری و خلاصه هرچی این می‌گفته اونم جواب می‌داده.بعد داداشم میاد به اون یکی داداشم میگه و اون داداشم زن داداشم و می‌بره خونه پدرش می‌ذاره و میاد متاسفانه کسی خونه نبوده و اون با بچه هایش تو کوچه میمونه موقع افطار😔گوشیم نداشته زنگ بزنه به کسی.وقتی می‌ره پیش مامانش با گوشی مامانش زنگ میزنه به مادرم و میگه تا حالا سکوت کردم از این به بعد می‌دونم چکار کنم و به اون خونه بر نمی‌کردم تا پسرت آدم بشه بچهاشم بیاد ببره(چون داداشام گفتن بچها رو میخان) خلاصه با مامانم تند حرف میزنه و کمی بی احترامی می‌کنه مامانم گوشیو روش قطع می‌کنه اونم با خواهر و مادرش میان خونه داداش بزرگم که مامانم اونجا بوده(برا اینکه به خانواده ام بگن که ما بهتون فوش ندادیم پسرتون هرچی گفته ماهم گفتیم)همین که میان همین داداشم که زن داداشم و برده خونه پدرش مادرمو برمیدارد می‌ره و نمیذاره با اونا بشینه و...بنظرتون حق با کیه؟ما یا زن داداشم؟

امروز1404/۳/۱۱خیلی درمونده و افسرده ام ولی امیدم به خداست از خدا میخام یه نگاه ویژه به زندگیم بکنه که بگم خدایا شکرت نتیجه صبرمو بهم دادی.امیدوارم چند وقت دیگه که به امضام نگاه میکنم با خودم بگم چه روزای بدی بود خداروشکر گذشت... خدایا همه چیزو سپردم به خودت نذاری اون اتفاق بیوفته 💔😭

به اینکه خواهرشوهرم اینا جمعشون جمع سه تا خواهرش با دوتا دخترای خواهرشوهر بزرگم ،خواهرشوهر کوچیکام هم سنن، همیشه دور همن و خوش و خرم 

اونوقت من خواهر که ندارم هیچ ،ی داداشمم با زنش مهاجرت کردن ،یکی هم سربازه شهر دور 

بعضی وقتا دق میکنم از بغض و گریه 

هیچوقت دوست ،صمیمی ،صمیمی هم باشه تمام خودشو برات نمیزاره ،از بچگی احساس تنهایی میکنم 

مامانم هم بشدت خشک و رسمی ،یادم نمیاد بچگی بغلم کرده باشه زیاد ،بیشتر یادمه به حرکاتم گیر میداد درست رفتار کن حتی حالا ،خونه بابام میرم فقط بابام خوش خنده و اوکیه اونم هفته ای دوبار میرم خونشون برا مامانم عین غریبم 

به اینکه خواهرشوهرم اینا جمعشون جمع سه تا خواهرش با دوتا دخترای خواهرشوهر بزرگم ،خواهرشوهر کوچیکام ه ...

شاید اونام اونجوری خوش خرم نیستن ما که از توو دل کسی خبر نداریم 

بی تو تنهام 
به اینکه خواهرشوهرم اینا جمعشون جمع سه تا خواهرش با دوتا دخترای خواهرشوهر بزرگم ،خواهرشوهر کوچیکام ه ...

باید این تفکرات عوض کنی همیشه اونجوری ک فکر میکنیم که نیست وقتی دید مثبت داشته باشیم همه چی بهتر میشه شاید واقعا یسری ناراحتی ها غم ها باشه چون قرار نیست ک همه چی اوکی باشه برا خیلیا زندگی ایده ال نیست .اگه تونستی این فضا رو تغییر بده با چیزای خوب اگه نشد کنار بیا 

بی تو تنهام 
ارسال نظر شما

کاربر گرامی جهت ارسال پست شما ملزم به رعایت قوانین و مقررات نی‌نی‌سایت می‌باشید

2790
2778
2791
2779
2792
داغ ترین های تاپیک های امروز