سلام دوستان من حدودا ۳ سالی میشه که تو یه شهر دیگه ای ساکن شدم . از اول واسم زندگی توی این شهر واقعا سخت بود و گفتم با گذشت زمان عادت میکنم و بهتر میشه شرایط ... ولی هنوزم بعد ۳ سال واسم عادت نشده !!
انگار زندگی نمیکنم ... نمیدونم چه جوری بگم ... انگار از وقتی عروسی کردم حرکت زمان واسه من قفل شده ...
یه حسیه ... یه حالیه... هنوز قبول نکردم اینجا محل زندگیمه ...
قبلا پر از انرژی، انگیزه و شور و نشاط بودم
کلی میخندیدم
الان ساده ترین کارها رو به زور باید انجام بدم ، کم حرف شدم ..
واقعا زندگی تو غربت خیلی سخته حداقل واسه منی که خیلی وابسته خانوادم بودم ...
انگار یهویی رها شدم
بی پناه شدم
تنها شدم
هر وقت با خودم میگم پاشم برم بیرون یهویی میبینم چه قدر تنهام ...
ممنون میشم اگه راهکاری دارین بگین چون واقعا دارم عذاب میکشم ...