حتی شده یه نفر بیاد تو تاپیکم و کمکم کنه کافیه برام
مدتی بود این افکار از ذهنم بیرون رفته بود تا باز مریضیم عود کرد (خدا رو قسم بدین به بزرگیش شفام بده) و از دیشب ۳ شب دارم گریه میکنم تازه حدود ۴:۳۰ شب خوابیدم ، مدت ها بود حالم داغون بود چند سال متوالی یکم خوب شده بودم که باز این بیماری داره از پا درم میاره ازم نپرسین بیماری چیه فقط بدونین که بیماری خودایمنی شدیده
حالم از خونوادم بهم میخوره یه جورایی که دلم میخواد فرسنگ ها ازشون دور شم گاها از شدت ترس و اضطراب و کینه ازشون نفسم بند میاد ولی بازم دوستشون دارم ولی میدونم خیلی از آسیبای روحیم تقصیر اونا بود
از دار دنیا یه نامزد دارم که اونم نمیزارن برم سر خونه زندگیم هزار و یک دلیل برای مخالفتشون هست حتی به زووور میزارن برم بیرون باهاش
دیگه چی بگم بهتون؟ فقط میدونم گاها از غصه مثل دیشب و امروز حس میکنم رفتم تو اغما نفس کشیدن برام سخت میشه و دوس دارم چاقو بکنم تو شکمم و جون بدم از خدا میترسم فقط همین
حدودا هم ۲۲-۲۳ سالمه
عاجزانه التماس دعا دارم😭